جدول جو
جدول جو

معنی گوک وند - جستجوی لغت در جدول جو

گوک وند
ریسمانی که گوساله را بندند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ لَ وِ)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 21هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو فیروزآباد به گیودز پائین واقع شده است. هوای آن معتدل و دارای 172 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آلت بستن گوش. رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. (ناظم الاطباء) ، آنچه آویزۀ گوش کنند:
به خواهش چنان خواست کآن هوشمند
ز پندش دهد حلقۀ گوش بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گو، وَ)
گویند آوندی بوده است از سنگ به صورت گاوی و جن را در جایی به خاک کرده بودند، در زمان حسین جدّ بدربن حسنویه آن را بیافتند و پیش حسین بردند، معلوم شد که گورآوند است. و حسین در آن شراب می آشامید و خاصیت اوآن بود که هر مقدار بیشتر از آن شراب خوردندی مستی و بیهوشی نیاوردی تا آنکه یکی از کسان او که سر دشمنی را به وی آورد از او این جام بخواست و او ناچار جام بدو داد و مردمان او را به شکستن جام و کشف سر آن واداشتند و جام به دو نیمه بشکست، در میان آن صورت دو کس پیدا آمد که پیشانی به هم پیوسته داشتند و حبۀ انگوری زرین می فشردند، چون جام بار دیگر بپیوستند خاصیتش از بین رفت. بیرونی در الجماهر این حکایت را آورده و آن را از خرافات شمرده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان، واقع در 16000گزی باختر صحنه و 15000گزی جنوب شوسۀ کرمانشاه به همدان. هوای آن سرد، دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه گاماسیاب تأمین میشود. محصول آن غلات و تریاک و چغندرقند و حبوبات و توتون و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان آشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در20 هزارگزی جنوب فلاورجان و یکهزارگزی شوسۀ مبارکه به سفید دشت. هوای آن معتدل و دارای 1804 تن سکنه است. آب آنجا از زاینده رود تأمین میشود محصول آن غلات و برنج و صیفی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گَ وَ لِ)
دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر. در 21000گزی شمال خاوری شهر ملایر و 6000 گزی شمال باختری راه اتومبیل رو ملایر به شاوه اراک. کوهستانی و هوای آن معتدل است و 92 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ رِ)
ده کوچکی است از دهستان تامین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع در 46000 گزی جنوب باختری میرجاوه و 15000 گزی باختر راه فرعی میرجاوه به خاش. سکنۀ آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
ضرطه بدبو، سخنان لاف و گزاف و هرزه. توضیح در دیوان خاقانی چاپ عبدلرسولی ص 377 آمده: حاسد چو بیند این سخنان چو شیرومی سرکه نماید آن سخن گوز گند او. رشیدی و انجمن آرا و آنندراج و شعوری نیز بیت را بهمین وجه ذکر کرده اند اما در دیوان چاپ دکتر سجادی ص 368 مصراع دوم چنین است: چون سر که گردد آن سخن لور کند او. همچنین جهانگیری و شعوری بیت ذیل را از مولوی آورده اند: از بوسها بر دست او و ز سجده ها بر پای او وز گوز گند شاعران و زدمدمه هز ژاژخا. ولی مصراع دوم این بیت هم در دیوان کبیر چاپ آقای فروزانفر ج 1 ص 22 چنین آمده: وز لور کند شاعران وز دمدمه هر ژاژخا
فرهنگ لغت هوشیار
آلت بستن گوش رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند، آنچه آویزه گوش کنند: بخواهش چنان خواست آن هوشمند ز پندش دهد حلقه گوش بند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
زمین کشاورزی را با گاو آهن شخم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوساله بانی
فرهنگ گویش مازندرانی
پوزه بند، دهان بند
فرهنگ گویش مازندرانی
شیار کاری، عمل شخم زدن زمین، فردی که گاو را موقع شخم مهار
فرهنگ گویش مازندرانی